نگارش هشتم -

انشاء در مورد چاه نکن بهر کسی اول خودت بعدا کسی

جواب ها

موضوع انشاء شما درباره‌ی ضرب‌المثل "چاه نکن بهر کسی، اول خودت، بعدا کسی" است. این ضرب‌المثل به ما یادآوری می‌کند که در رفتارها و کردارهای خودمان باید دقت کنیم و قبل از اینکه به دیگران آسیبی برسانیم، به عواقب کار خود فکر کنیم. برای نوشتن انشاء، می‌توانید از مراحل زیر استفاده کنید: 1. **مقدمه**: - در مقدمه، یک جمله درباره‌ی مفهوم کلی این ضرب‌المثل بنویسید. مثلا: "زندگی ما بر اساس انتخاب‌ها و اعمال ما شکل می‌گیرد و هر اقدام نادرستی که انجام دهیم، می‌تواند به خود ما آسیب بزند." 2. **توضیح ضرب‌المثل**: - توضیح دهید که این ضرب‌المثل به چه معناست و چرا مهم است. می‌توانید بگویید: "این ضرب‌المثل به ما می‌آموزد که باید به دیگران کمک کنیم، اما نه به قیمت آسیب زدن به خودمان. هر عملی که انجام می‌دهیم باید باعث بهبود شرایط ما شود، نه اینکه ما را در وضعیتی بدتر قرار دهد." 3. **مثال‌های عملی**: - مثال‌هایی از زندگی روزمره بیاورید. می‌توانید بگویید: "مثلا اگر دوستی را در موقعیتی سخت کمک کنیم، باید مطمئن باشیم که این کار به خود ما آسیب نمی‌زند. اگر برای کمک به دوستمان از وقت مطالعه‌ام بگذرم و در نتیجه در امتحان نمره پایین بگیرم، در واقع خودم را زمین زده‌ام." 4. **خلاصه و نتیجه‌گیری**: - در پایان، جمع‌بندی کنید که اهمیت این ضرب‌المثل چیست و چطور می‌تواند به ما در زندگی کمک کند. مثلاً: "در نهایت، مهم است که به یاد داشته باشیم هر اقدامی که انجام می‌دهیم باید به خودمان آسیب نرساند. زیرا درک و توجه به خود، اولین قدم برای کمک به دیگران است." با استفاده از این ساختار، می‌توانید یک انشاء خوب و متقن بنویسید که مفهوم این ضرب‌المثل را به خوبی انتقال دهد. موفق باشید!
raha

نگارش هشتم

در زمان‌های قدیم مردی زرنگ و باهوش در روستایی دور افتاده زندگی می‌کرد که طی مدت کمی توانسته بود تا به جایگاه و مقام بزرگ و پادشاهی روستا دست یابد. این مرد همیشه از سایر مردم سوء استفاده می‌کرد تا بتواند به اهداف و مقاصدش دست یابد. او در یکی از روزها چندین نفر را جمع کرد و به آن‌ها گفت: بروید و به اموال مردم آسیب برسانید و لوازم گران قیمت و با ارزش را برایم بیاورید تا به این طریق بتوانم مردم را به خودم محتاج کنم. آن‌ها از او اطاعت کردند و به راه افتادند و شروع به انجام فرمان پادشاه کردند. این افراد تمامی سعی و تلاش خود را کردند تا اموال و دارایی‌هایی مردم را از بین برده و لوازم مهم را با خود به قصر پادشاه بیاورند. چندین روز به این منوال گذشت و این افراد تمامی اموال باارزش مردم را از بین بردند و زمانی که مردم روستا از این موضوع باخبر شدند، تصمیم گرفتند که همگی جمع شده و شبانه به قصر پادشاه حمله کنند آن شب هم پادشاه در قصر نبود و مردم به این دلیل دل و جرئت پیدا کرده و به راه افتادند و پس از انجام کارهایی توانستند تا وارد قصر شده و بسیاری از لوازم قصر را در حیاط به آتش بکشند. فردای آن روز که پادشاه به قصر آمد و از اوضاع باخبر شد. معاونش گفت: ای پادشاه از همان ابتدا بهتر بود که این کار را با مردم انجام نمی‌دادیم. چرا که از قدیم و ندیم نیز گفته‌اند: چاه مکن بهر کسی، اول خودت بعدا کسی. پادشاه با این گفته به خودش آمد و تصمیم گرفت مردم را از این اوضاع و احوال بیرون بیاورد و اموالشان را برگرداند. تاج یادت نره

سوالات مشابه